هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، چون باغ بی دیوار، از آسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمی ماند.
هیچ کس هم با نام و بهانه «آزادی» دیوار خانه خود را بر نمی دارد و شبها در حیاطش را باز نمی گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدی است.
هیچ صاحب گنج و گوهری هم، جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذران نمی گذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر ربوده می شود.
هر چیز که قیمتی تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر می رود.
هر چه که نفیس تر باشد، بیم ربودن و غارت بیشتر است و مواظبت لازمتر.
مگر نه اینکه آثار نفیس خطی را در موزه ها و ویترینها می گذارند، تا با لمس دستهای این و آن، خراب نشود و از ارزش نیفتد؟!
اینها همه، فرمان عقل است و اقتضای تجربه.
اگر در شیشه عطر را باز بگذاری، عطرش می پرد.
اگر رشته مروارید را در کمد و صندوق نگذاری و در آن را نبندی، گم می شود.
اگر در مقابل پنجره خانه ات، توری نزنی، از نیش پشه ها و مزاحمت مگسها در امان نخواهی بود.
وقتی راه ورود پشه ها را می بندی، خود را «مصون» ساخته ای، نه «محدود» و زندانی.
وقتی در خانه را می بندی، یا پشت پنجره اتاقت پرده می آویزی، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاههای مزاحم در پناه قرار داده ای، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.
این را هم عقل و تجربه ات فرمان می دهد.
قرآن هم می گوید: زنان خودآرایی و خودنمایی و عشوه گری نکنند، تا مورد آزار بیماردلان قرار نگیرند. (ر.ک: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیَطمَعَ الّذی فی قلبهِ مرضٌ» (احزاب، آیه 32 و 33 ؛ نیز نور آیه 30 و 31)
اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان، خود را بپوشانیم، نه کسی ایراد می گیرد، و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا می کنی چرا که سخنش را بی منطق و ناآگاهانه می دانی و می بینی.
اینکه: «دل باید پاک باشد»، بهانه ای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه «لاقیدی»، وگرنه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد.
ظاهر، آیینه باطن است و ... «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
زن، به خاطر ارزش و کرامتی که دارد، باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند و در بازار سوداگران شهوت خود را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند، نفروشد.
زن به خاطر لطافتی که دارد، نباید در دست های خشن کامجویان دیوسیرت، که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند او را دور اندازند یا زیر پایش له کنند.
زن به خاطر عصمتی که دارد و میراث دارِ پاکی مریم است، نباید بازیچه هوس و آلوده به ویروس گناه شود.
گوهر عفاف و پاکی، کم ارزش تر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.
دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوانند.
سادگی و خامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاه های مسموم و چشم های ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوه گری بپردازد و خیال کند بیماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نیم اندازد و از زهر نگاه ها و نیش پشه های شهوت در امان می ماند.
هر شاخه که از باغ برون آرد سر در میوه آن طمع کند راهگذر
بعضی از «نگاه»ها، ویروس «گناه» منتشر می کنند و بعضی از چهره ها حشره مزاحمت جمع می کنند.
تاریخچه اندلس و شکست مسلمانان و سقوط تمدن اسلامی در اسپانیا، مگر جز به خاطر هجوم فساد غربی به کانون عفاف و تقوی مسلمانان بود؟!
خراب کردن همه دیوارها و برداشتن همه پرده ها و بازگذاشتن همه پنجره ها نشانه تیره اندیشی است، نه روشن فکری! علامت جاهلیت است، نه تمدن.
می گویی نه؟ به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بی آبرویی با دو دست پشیمانی بر سر غفلت خویش می زنند و بر جهالت خود لعنت می فرستند.
کسی که از «جماعت رسوا» نگریزد «رسوای جماعت» می شود!
آنکه ایمان را به لقمه ای نان می فروشد،
آنکه یوسف زیبایی را با چند سکه قلب عوض می کند،
آنکه «کودک عفاف» را جلوی صدها گرگ گرسنه می برد و به تماشا می گذارد، روزی هم «پشت دیوار ندامت»، اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت، در آخرت هم به آتش بی پروایی خود خواهد سوخت.
از اول که جامه عفاف، سفید و شفاف است، نباید گذاشت چرک آبه گناه بر آن بپاشد.
از اول باید مواظب بود این کاسه چینی نشکند و این جام بلورین تَرَک برندارد.
از اول نباید به پای بیگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد، که بوته های نورس عصمت را لگدمال کند.
ولی ... گریه بی حاصل است و بی ثمر، وقتی شاخه شکست و گل چیده شد!!
به نقل از کتاب «از همدلی تا همراهی»
نویسنده پس از بیان مقدمهاى در باب ضرورت حجاب به تحولات پوشش زنان در جهان مىپردازد: به گواهى اسناد معتبر تاریخى، برخوردارى از پوشش مناسب و پرهیز از بدننمایى و داشتن احساس شرم و مهم تلقى کردن عفت، صفت مشترک تقریبا تمام جوامع در طول تاریخ بوده است . این پافشارى بر پوشش مناسب در همه اعصار، فطرى بودن میل به پوشش، و احساس نیاز به برخوردارى از کرامت را به اثبات مىرساند . البته تفاوتهاى فراوانى در نوع پوشش جوامع مختلف، در طول تاریخ، به چشم مىخورد که از اوضاع اجتماعى، اقتصادى، جغرافیایى و ... جوامع برمىخاسته است . پس از وقوع انقلاب صنعتى در اروپا، جهانبینى و نظام ارزشى حاکم بر جوامع غربى بهطور کلى دگرگون شد و تفسیر و تعریف جدیدى از جهان، انسان و ارزشها ارائه گشت . از آنجا که جهانبینى فرد در تمام جنبههاى زندگى او تاثیر مستقیم دارد، این رویداد بر نوع پوشش زنان نیز اثر نهاد . در تعریف جدید از انسان، انجام هر کارى به او اجازه داده مىشد; چرا که انسان و برآورده شدن خواستها و اشباع غرایز او مبناى همه چیز دانسته مىشد . در نتیجه این تغییر نگرش، دیگر به لباس به مثابه وسیله پوشش و حفظ عفت و آراستگى نگاه نمىشد، بلکه از آن به منزله ابزارى بهره گرفته شد که مىتواند زیبایىهاى تن را هر چه بیشتر به نمایش بگذارد .
از سویى، تداوم حیات نظام سرمایهدارى، در تولید و مصرف بیشتر است، و ازاینرو همه کوششها، در جهت داغ نگاه داشتن بازار مصرف است . از جمله امورى که مورد سوء استفاده این نظام اقتصادى واقع شده است، پوشش و نوع لباس زن و مرد غربى است . استعمارگران، پس از آنکه دریافتند یکى از موانع مهم در مسیر اهداف آنان در جوامع مختلف، اعم از اسلامى و غیراسلامى، پوشش مناسب رایج در این جوامع است، بر آن شدند که نوع پوشش مردم را در این جوامع تغییر دهند . آنان از این طریق دو هدف عمده را دنبال مىکردند: فراهم ساختن زمینههاى گسترش فساد و فحشا، و در نتیجه، بازماندن مردم از اندیشیدن به مصالح خویش; ایجاد بازار مناسب براى تولیدات کارخانجات غرب
قرآن کریم
از پوششی به نام «جلباب»
نام برده است
که در عرف کنونی ما
بهترین و مناسبترین مصداق آن
همان «چادر» است.
است، یعنی صورت و دست و پا تا مچ، دلیلهای دیگری نیز وجود دارد که حتی با فرض اختصاص زینت در آیه مورد بحث به زیورآلات، همان دلیلها در اثبات وجوب پوشش کفایت میکند، ولی با بیانی که گذشت و در جمعبندی نهایی باید گفت بانوان مسلمان باید زیباییهای خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند؛ چه اندام آنان باشد و چه زیورآلات و آرایش. البته آنچه خود به خود و به صورت طبیعی در فعالیتهای روزمره آشکار است از این حکم بیرون است. از این سو برای مردان نامحرم نیز جایز نیست به مواردی که پوشش آن بر زنان واجب است نگاه کنند حتی اگر نگاهی عادی باشد و از روی التذاذ و لذّتجویی نباشد و حتی اگر زمینهای نیز برای گرفتار آمدن به گناه و مفسدهای در میان نباشد. این حرمت و احترامی است که اسلام برای بانوان مسلمان قایل شده است و بخشی از چارچوب روابط زن و مرد بیگانه و نامحرم را در معاشرتهای اجتماعی و نشست و برخاستهای خانوادگی و در هر محیط و زمانی، مشخص میکند و هیچ یک از آن دو، حق حرمتشکنی را ندارند، نه نسبت به خود و نه نسبت به طرف مقابل.
بدیهی است آنچه گفته شد در یک بحث تفسیری و در شرح آیات مورد نظر است و نه ارائه فتوا. از اینرو و در مقام تعیین تکلیف شرعی و شناخت مرزهای حلال و حرام الهی، هر شخصی باید به نظر و فتوایی گردن نهد که برای او حجت شرعی است که نوعا نیز از مرجع جامع شرایط تقلید فرا خواهد گرفت.
* وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ علی جُیُوبِهِنَّ.
چنان که در قسمت پیش آوردهایم «خُمُر» جمع «خِمار» آمده است و اصل ریشه آن به معنای پوشاندن میباشد. اگر به مایعات مستکننده نیز «خمر» گفتهاند، از اینرو است که عقل را در حال مستی میپوشاند. «خمار» در اصل به معنای هر چیزی است که در پوشاندن و ستر چیزهای دیگر به کار میرود، ولی در عرف به پوششی گفته میشد که بانوان، سر و گردن خود را با آن میپوشاندند؛ همان روسری و مقنعه. «جُیُوب» نیز لفظ
جمع است و مفرد آن «جَیْب» میباشد که به معنای سینه و قلب است و در این آیه به تناسب حکم و موضوع، به معنای سینه به کار رفته است.
مفاد فراز یادشده که دو لغت «خمر» و «جیوب» به همراه «لیضربن» که فعل امر است و «علی» که به معنای «بَرْ» است، ضرورت قرار دادن «خمار» بر گریبان و قفسه سینه را میرساند. در تفسیر کشاف در توضیح به کار بردن ریشه «ضَرْب» در موضوع پوشش میگوید:
«ضَرَبَتْ بخمارها علی جیبها کقولک ضربتُ بِیدی علی الحائطِ، اذا وضعتَها علیه؛11
کار بردن این تعبیر که زن خمارش را بر سینهاش زد، همانند این تعبیر رایج است که وقتی مثلاً دستت را روی دیوار میگذاری، میگویی: ضربتُ بیدی علی الحائط؛ دستم را روی دیوار گذاشتم.»
همین مفسّر ادیب در شرح آیه «فَضَرَبْنا علی آذانهم فِی الکهفِ»12 میگوید:
«أیْ ضربنا علیها حجابا من أن تَسمع؛13
یعنی بر روی گوشهای آنان پرده و مانعی از شنیدن قرار دادیم.»
بنابراین آیه شریفه، زنان مسلمان را فرمان میدهد که «خمار»های خود را بر گریبان و قفسه سینه افکنند و آن را بپوشانند.
توضیح اینکه، در شأن نزول آیه به نقل از حضرت امام باقر(ع) آمده است جوانی از انصار، در مدینه، در مسیر خود با زنی روبهرو شد. در آن زمان، زنان مقنعههای خود را پشت گوشهایشان قرار میدادند (و طبعا گردن و مقداری از پایین گلو و قفسه سینهاشان نمایان بود). جوان به زن که از روبهرو میآمد، نگاه دوخت؛ هنگامی که از کنار او گذشت، جوان همچنان به او چشم دوخته و او را دنبال میکرد؛ تا اینکه جوان داخل کوچه باریکی (به نام کوچه فلانیها)14 شد و باز پشت سر آن زن چشم دوخته بود که ناگهان صورتش به استخوان یا شیشهای15 در دیوار خورد و چهرهاش را شکافت. وقتی زن رفت (و از دیده جوان پنهان شد) وی به خود آمد و نگاه کرد که خونها بر لباس و سینهاش روان است! پیش خود گفت: به خدا سوگند! هم اینک
حتما پیش رسول خدا(ص) خواهم رفت و او را (از این جریان) آگاه میکنم.
جوان پیش پیامبر(ص) آمد. وقتی حضرت او را دید فرمود: چه شده؟ او قضیه را باز گفت. این هنگام بود که جبرئیل(ع) آیه «قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان اللّه خبیر بما یصنعون» را فرود آورد.16
چنان که از این روایت شریف پیداست زنان مسلمان عرب تا آن زمان نوعا پیراهنهایی میپوشیدهاند که گریبان آنان بازمیماند و دور گردن و سینه را نمیپوشاند، دامنه روسریهای خود را نیز از پشت سر میآویختند. طبعا گوش و بناگوش و گوشواره و گردن و گریبان آنان نمایان میشد. فراز مورد بحث از آیه شریفه که یک حکم قطعی و تردیدناپذیر قرآنی و شرعی است ـ با توضیحی که گذشت ـ به آنان فرمان داد که از این پس باید اینها را از نگاه نامحرم بپوشانند و قسمت آویخته همان روسریها را به جای انداختن پشت گوش، از دو طرف، روی سینه و گریبان خود بیفکنند تا این بخش از اندامهای آنان نیز که از مصادیق روشن زینت
بانوان است همانند دیگر قسمتهای بدن پوشیده بماند. از اینرو، این جمله، حکمی جدید و وظیفه تازهای را افزون بر آنچه در پوشش بانوان مرسوم بود، بر عهده آنان گذاشته است. البته همه میدانیم که روسری خصوصیتی ندارد و مقصود لزوم پوشاندن سر و گردن و گریبان است. چنان که عبداللّه بنعباس، مفسّر و شاگرد سرشناس امیرالمؤمنین علی(ع) در تفسیر آیه مورد بحث گفته است:
«تُغطّی شَعْرَها و صدرَها و ترائبَها و سوالفَها؛17
زن (باید) مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.»
البته قرآن کریم، در سوره احزاب، در تأکید بر حفظ شؤون بانوان مسلمان و مصون ماندن از تعرض برخی هوسرانان و نابخردان و برای بازشناسی زنان آزاده از کنیزان ـ که در این زمینه مسؤولیت کمتری داشتند و یا شرایط آنان، آزادی عمل بیشتری را به آنان میداد ـ در ردیف زنان و دختران پیامبر(ص)، به آنان فرمان میدهد که خود را با لباسی بلند، کاملاً بپوشانند تا ابهت و حرمت و
جایگاه اجتماعی آنان از کنیزان باز شناخته شود و از چشمچرانی و تعرض هوسبازان و کمخردانی که در پی هتک شخصیت بانوان مسلمانند و با نگاه و زبان و گاه دست خود، متعرّض بانوان میشوند، مصون بمانند. قرآن کریم در آن آیه از پوششی به نام «جلباب» نام برده است که در عرف کنونی ما، بهترین و مناسبترین مصداق آن، همان «چادر» است و از همین رو است که علیرغم عدم انحصار حجاب شرعی در «چادر» از آن به عنوان بهترین و مناسبترین پوشش برای زنان مسلمان نام میبریم و بر آن تأکید داریم، بویژه در رنگ مشکی که علاوه بر ابهّت و متانت، رنگی جا افتاده و امری کاملاً پذیرفته شده در عرف اجتماعی و دینی ما میباشد. البته چنان که اشاره شد، زنان و دختران مسلمان از نقطه نظر شرعی، فقط موظف هستند پوشش لازم را داشته باشند و الزامی به استفاده از چادر ندارند و کسی نیز نمیتواند پوششهای کامل دیگر را اگر لباس شهرت و انگشتنما شدن و یا ویژه مردان نباشد، از نظر شرعی نمیتواند تخطئه کند ولی روشن است با الهام از آیه شریفه و با ویژگیهایی که
چادر دارد، توصیه ما استفاده از این پوشش است که در عرف ما به عنوان نشانه ملّی بانوان ایرانی نیز به شمار میرود. کما اینکه اگر برخی اماکن مقدس و یا مؤسسات و محیطهای کاری یا آموزشی، نوع خاصی از پوشش کامل را انتخاب کردهاند، طبعا باید به آن پایبند بود.
قرآن کریم در آن سوره خطاب به پیامبر(ص) میفرماید:
«یا ایّها النبی قُلْ لِازواجِکَ وَ بناتِکَ وَ نِساءِ المؤمنینَ یُدنینَ علیهنَّ مِنْ جَلابیبهنَّ ذلکَ أدنی أنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ و کان اللّهُ غفورا رحیما؛18
ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمانها بگو جلبابهایشان را بر خود فرو افکنند (و خود را با آن بپوشانند) آن کار برای اینکه شناخته شوند و آزار نبینند بهتر است، و خداوند بخشنده مهربان است.»
چنان که در آغاز اشاره شد، در آیه مورد بحث، در فرمان به پنهان ساختن زینت، دو
مورد استثنا شده است؛ یکی زینتهای آشکار که شرح آن گذشت و دیگری نمایان ساختن زینت برای دستههایی از اشخاص که همان افراد محرم باشند. شرح و تفسیر استثنای دوم را که به طول میانجامد در قسمت بعد خواهیم آورد. ان شاءاللّه تعالی.
پاورقیها:
15 ـ ظاهرا تردید بین استخوان و شیشه باید از راوی باشد.
14 ـ امام(ع) ظاهرا نام کوچه را برده است ولی راوی به خاطر فراموشی یا علت دیگر، بازگو نکرده است.
16 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص138. متن روایت چنین است که سعد اسکاف از امام باقر(ع) نقل میکند: استقبل شابّ من الانصار امرأة بالمدینة و کان النساء یتقنعن خلف آذانهنَّ، فنظر الیها و هی مقبلة، فلما جازت نظر الیها و دخل فی زقاقٍ ـ قد سمّاه ببنی فلان ـ فجعل ینظر خلفها و اعترض وجهه عظْمٌ فی الحائط أو زجاجة فشقّ وجهه. فلمّا مضت المرأة نظر فاذا الدماء تسیل علی ثوبه و صدره، فقال: و اللّه لآتینّ رسول اللّه(ص) و لاخبرنّه. فأتاه. فلما رآه رسول اللّه(ص) قال: ما هذا؟ فأخبره. فهبط جبرئیل(ع) بهذه الآیة: قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان اللّه خبیر بما یصنعون.
12 ـ سوره کهف، آیه 11.
13 ـ کشاف، ج2، ص473.
18 ـ سوره احزاب، آیه 59.
10 ـ انّا زیَّنّا السماءَ الدنیا بزینة الکواکب؛ سوره صافات، آیه 6. و نیز نگاه کن: سوره فصلت، آیه 12، و سوره ملک، آیه 5، و نیز سوره حجر، آیه 16 و سوره ق، آیه 5.
1 ـ از جمله نگاه کن: مرآة العقول، علامه محمدباقر مجلسی، ج20، ص342.
11 ـ کشّاف، ج3، ص62.
17 ـ مجمع البیان، ج7، ص138.
2 ـ المیزان، ج15، ص111، در شرح آیه مورد بحث.
3 ـ کشّاف، ج3، ص61، در شرح آیه مورد بحث.
4 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص146.
5 ـ همان.
6 ـ نگاه کن: نورالثقلین، ج3، ص592.
7 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص145.
8 ـ تفسیر نمونه، ج14، ص439.
9 ـ المالُ و البَنون زینةُ الحیاة الدنیا؛ سوره کهف، آیه46.
با سلام به بینندگان وب لاگ.
شاید برای شما هم پیش بیاید که رمز وب لاگتان را بزنید و جواب ندهد.
این مشکل برای منهم پیش آمده است.
به خاطر همین این وب لاگ ادامه راه وب لاگ زیر است.
این وب لاگ هم مسائل زیادی را از تمام جهان به اختیار شما قرار می دهد.
با تشکر
seyed mostafa seyyedi
the web log professional mostafa
good luck